گوییا بذر تو در سرزمین اغیار کشته شد .....ابیاری باغبان در کویرستان غریب اهشته شد .......این زمین مهد بزرگان تو هست .....تو نگر نطفه ات از خاک تو هست ........سالها رنج بردند نیاکان تو از بیداد اغیار زمان ......که ببار ایی شکفته گل برایی بیارائی خاک خود ........دل وجانت سراسر خاک این وادیست .....که بوسینا -بیرونی -خوارزمیپرورد ........ حیان طوسی .رازی . نصیر- غیاث -اورد ......مگر منزلگهت یادت رفتای هشیار .....مگر طوسی -فردوسی -ثابت -هیثم -........تن به غریت اغیار دادندو علم داد وستد کردند .......وجود علم خود بهر خاک طینت خود فدا کردند ..... ندادند ذره ای گوهر از ذات خود به اغیار بدمست ......نداند علم بدست .زنگی بدمست......که علمت را علم سازند بر بیچاره گان وخیل رنجوران ......کجا دیدی .که یک اخگر پروین .خاک تو ...... فروشد علم خود بر جهان سوزان .......کجا دیدی بو سینا شفای فرعونیان خواهد .......کجا دیدی غیاث کاشانی .خاکت به اغیار علم بفروشد ......ز علمش بسازند اتش خرمن سوز رنجوران ومظلومان .......تو ز اغیار چهها دیدی .جز جور وجفا ....جز اجساد اطفال بی پناه انسانها ......مگر هیثم دانشش طفل سوزی بود ....مگر رازی علمش سم فروشی بود .......بسازند سمها کشند هم خاکان تو.........کجا گز راهه بیراه راه توست ....ز علمت غرب بی شرم جفا میکند بر اهل خاک تو .......بی وطن نا بوده .نیستیای ........چه گویم از ماهوی تو چه ارزان میفروشی علم خود ......به اغیار پلشت و خود خواه ویرانگر ....شده دانایی تو .تیغ بران بر گلوی اطفال ........خاک تو . خاک شام .خاک عراق .ترک . اوراه گان سرزمین پاره پاره ابراهیم -یوسف .جمع رسولان قدس........چه خواهی از تجملهای دنیای فانی .....مگر جز حفرهای قبر نصیب بیشتر خواهی برد .......مگر جز پارهای کفن بیشتر خواهی برد .....نمیدانم چسان عقل دانایت ...جواب فروش علم انسان سوزت ....به خلاق شعور علم مطلق را چه خواهد داد.......به خلاق .اب .اسمان .خاک .کیهان پر انجم ........بتو علم اعطا نمود .که تیغ .اتش کنی بر حلق مظلومان ......علم بر تو ارزانی داشت ......بر باد دهی فطرت پاک خدایی را .....نور داد .ناری شوی بسوزانی بی پناههان را ......اگر فطرتی مانده بهر تو از خدای اسمانها ......تدبر کن تامل کن .که این علم را به که خواهی داد .....به انان که خاک سیه .کیمیا از بهر رنجوران کنند.... یا به تیغ داران مست زنگی .که جهان را با علم تو اتش زنند ......خدا بوده .خدا هست میبند .همین دانش بر خیل رسولان داد . پیراندانا .که نان دهند خلایق را ......نه ان.سان که تو شان علم بفروشی اباد سازی دنیایت ......وویران کنی .خانه دل شکسته گان . بی پناههان دنیا را ....این شان وقداست علم استای علم فروشان به غرب .یهود و جهود پست اطفال کش .تامل تامل قیامت نگر باش . دنیا گذراست .وفانی .تو که دانایی بهتر دانی .
دنیا دارالمجانینی بیش نیستجلوه گران جلوه حق دیدند ....در همه ذرات جهان .نور هویدای تو .....زد شرری بر دل دلسوز دلخستگان ......منتظرانند ..که هجی کنی ..اسم عظیم خدا متجلی کنی ......ای که تو مسمائ اسمائ ظهور ...ای حسن .حسن ....جمال ثار الهی .جمله جهان.جلوه گر حق تویی ........واحد حق گر به سخن اید توراست......منشی انشائ گر قران تویی ....تک .تک ایات خدا .نطق توست.......عین ظهور ذات مستاثر نام توست....طالع خورشید ..ز تو مطلع انوار شد .....اسم خدا ز جان تو افشائ شد .....نور دو چشم حسن العسکری ص......قائم قیومیت .اوصاف سرمدی ..... ماه .وقمر . کوکبان .معتکف کعبه صاحب زمان ص.....اصل .دوام همه ایجاد کون ومکان ....شاه شریعت .ناطق قران حق .....کی بشتافی ز در غیب حق ......خسته دلان زار .نزار از هجر تو........شاه بیا که همه زاریم بی لطف تو .......منتیای فرزند تشنه کربلا ص.......لطف نما .شیعه شده بی پناه ........شیعه همان جانفدای علیست ص......ذکر .دوامش به بنت النبی است س.....شیعه همان داغ دشت بلاست .......نام حسینش ص همه جا .در ولاست .....رحم نماای شه خوبان که راحم تویی ......پرده در همه ظلمت تویی.....دین محمد ص ز تو ابقائ شود .....نام علی ص .به عالم .کنت مولا شود.....منتظران .عاشق دیدار تو ..جمله ملک واله وشیدای تو.نور دو چشم حسن العسکری ص. این سر ما .خاک ره پای تو ......جم همه ذکرش نام بابت حسین ص ...لطف نما .شافع یوم الجزائ .الشفاعه . از سکرات موت تا وحشت قبر ..رسوایی قیامت.
از بذر تا گندم شدن -گندمی تا نان شدن - نان تا نقطه نطفه اعلا شدن -انسان.شدن.این.زمین.توست./انجا.چراهرگز نمیرد انکه دلش زنده شد به عشق. سید خوش الحان عشق.مجذوب دادار عشق.استاد حکمت.وتهذیب.صاحب.المیزان
بسمه تعالی در هر جزی طبیعیات وعناصر . قمر ماه از اجزای لازمه اجناس سیاره ارض است . .نبودن قمر ماه .بخش حیاتی و زیستی کره زمین را دچار خدشه مینماید ..جاذبه ماه .جذر .ومد .سنتز .نباتات . واجناس کلیات خمس .از جسم تا .انسان. در کتب متقدمان دانش . برای قمر ماه .مواقع .ومنازلی برحسب واقع طبیعات وضع نموده اند. در تقسیم دایره البروج به دوازده قسم مساوی . ونامگذاری هر برج به صورت فلکی . از ابتدا حمل تا حوت نامگذاری نموده .در طرح جدول سطری طولی منازل قمر .ومقابلانقطر نام نهاده اند. بیوتی وخانههایی که زاویه به زاویه در سطر طولی یا در قطر قرار گیرند. حروف .بیست هشت گانه . بسان منازل قمر حصه ومنزلی را داراست. در محاسبه دوازده برج ۱۲ .به هر منزل .دو وثلثی حرف تعلق گیرد. در طبیعت ومزاج حروف منسوب به همان منزل است. بلکه هر حرفی دارای طبیعتی است از ارکان چهار گانه .خاکی .بادی .ابی .اتشی. مثال . شاخص حرف الف .ا. در برج حمل در خانه شرطین --حرف با --در منزل بطین ---ثلث جیم در منزل ثلث ثریا است..مابقی جیم در ثور برج بعد از حمل ثلثان ثریاست .وحرف دال -در منزل دبران وحرف /ها /در منزل هقعه ---مابقی حروف ..تا غین --در منزل دشائ---منازل به عبارت ردیف حروف از هقعه --هنعه---ذواع --نئره --طرفه---جبهه---زبره---صرفه ---عوا---سماک ---غفر--زبانا---ثلث اکلیل---قلب----شوله---نعایم---بلده---ذابح---بلع---سعود---ثلثان سعود ---اخیبه---ثلثان مقدم---موخر---وشائ---از هر ۷ حرف بیست هشت گانه تعلق به عنصر هم طبع خود دارند..۷ اتشی---۷--خاکی--۷ ابی --۷ بادی --حروف اتشی وناری .اهطمفشذ---هوایی وبادی بوینصتض---ابی .جز کسقثظ---خاکی وترابی دحلعرخغ-- در اختیارات نجوم .استرولوزی .طبع وحیاتین حروف را اساس قرار داده اند.واین قرار داد است. چون منازل سیر متحرک شمس وثابت زمین وارض است در واقع نوسترلوزی اختر واقع. ثابت شمس . ومتحرکه الحرکه بودن زمین است..حال انان .که بنا بر قرار داد حرکت شمس در بروج را مفروض دارند ایا حقیقتا شمس حرکت دارد یا از ثوابت است..این در محاسبه وترازهای کلی ..با ثابت شمسی ..ترادف وتناسب حسابان نداشته . .حال به هر مطلوبی رسد .مطلوبی است نه وجودی واقع .بسان جفر .وجمل قرار دادی .وافتراقانبا اتقان ریاضی .حروف سبحانی که بشری نیست بلکه حروف تنزیل الهیست ..ان قرار داد بشر است .واین فرامین .عالم امر است. افتراق از بشر اضعف در عقل دنیوی .تا عقل فعال مدبره کلیه .که همه در ظل اراده اوییم..احاط بکل الشی .خداوند عظیم است . نه تدبیرات اضعف بشری ..انجا که توصیف احصائ وجود کل الشی .به قلب مقدس امام مبین ص قران موید است. بشر اضعف در تدبیرات .چه تواند تدبیر کرد .شمس نیر نور را با فانوس میتوان قیاس نمود. الباقی صفحات بعد تقدیم میشود.
شبهه: چرا در احکام اسلامی سگ را نجس میدانند ولی گرگ را خیر؟!الهی بحق خمسین نور ..سموات اولا....بحق جبرئیل ..ملائک کل ارض وسما ی.....شفا بخش یکتا . نظر بر محبان .نما......خدایا .درد مندان را شفا .و غمخوران ..بیماران....خیل ..طبیبان . پرستاران...قوت عنایت فرما ..خاندان واهل و آرحامشان در حصن الهیه خود حفظ فرما ...چه گلهایی از گلستان .تیمار گران و بیماران ..جان نهاده . و پدر وما دران بزرگوارشان داغدار شده اند. بحق عطشان کربلا .ص بلا از کل شیعه دفع فرما ..بحق قسم ..آزار این طبیبان ..روا نیست ..عقل .انسانیت..رعایت حال همسایه و بیماران است خدای ناکرده کسی را بیمار نکنیم و خانواده آنان را داغدار نسازیم .
نقاشیهایی با موضوع کرونابنام خدا . مفروض موجودیت ظرف زمانی برای مصادیق محققه واقعی.وتعین یافته در وعائ نفس مدرک وادراک کننده واحد از منظر معیت زمانی علت شی .ومعلول مخلوق است. به عبارتی علت .از معلول خود زماننا منفک نبوده./در صورتی که علت برایش زمانی معنا نداشته باشد . مثال .سیر عقلانی از جزییات .ورسیدن به واحد کلی . این سیر در مستعدات عقول . لحظهای .ودر اضعف طویل است.مثال مادی برای مجرد از ماده قیاس .بالغیر است نه بالذات.ولیکن در عالم ماده چارهای جز اسناد به طبیعیات مقدور نبوده. /زمان انحنای ریز ترین مکان .از منظر ساختاری فیزیکی شی .رصد مکان ذره بنیادی . وزمانی که ذره به ایستایی در دفرم .مادی خود قوام وحیات دارد . ذرات تشکیل دهنده جهان ماده .از بی نهایت خرد .وکم جرم .تا بی نهایت حجیم./چگال/ زمان سپری شده سیر نور ثابت خود را داراست .۳۰۰ هزار کیلومتر در ثانیه .-زمان وبستر وگستره صوت ثابت خود را داراست .به عبارتی مفهوم مصداقی زمان در هر موجود .ذاتیانموجود است .ذاتی نور زمان سیال تر را دارا بوده وصوت .مقادیر مشخص دارد. زمان در گستره جهان طبیعیات .متناسب با طبع وجود ماده-صورت - است .نه فراتر ..هر چه ابعاد ماده -اوسع تر باشد ..رصد ابعاد .متنوع تر .ایا زمان یک ذره /بنیادی .که دائم گرانش بدور هسته واحد وجودی خود است .سریعتر بنظر اید .یا زمان تواتر شعاع نور .با امواج نور . یا کهموجهای مستقیم یا مستدیری .رادیویی ../انچه مد نظر میباشد .زمانیات ومدیات . برای هر شاخص وجودی ومصداقی دارای .نسبیت بوده .بدین سان نیست که یک درخت .در نمو ...همان زمان نطفه انسانی .وهسه .حیاتی .دگر موجودات را داشته باشد .ایا زمان کیهانی .با زمان منظومه شمسی در یک واحد بوده .ایا .پرتوها وشعاعهای . تابشی . انواع جرمهای .رادیوم ..استرو نیم -روبیدیم-راد فوردیم و زمان گسیل .تابشهای الفا --بتا ---گاما --واشعه نوترونی .همتراز ویکسان هستند..ایا زمان فتو سنتز کربن ۱۴ در سبز نیهها با دگر نباتات یکسان است. جهانی سراسر بالذات در صیرورت .وسیلان وجودی .ونو زایی . نسبیت عام . بنا به کمیتها وبر دارها . وماهویهای چیستی ذرات .یعنی کیفیات وجودی نه صرفا کمیات .وقواعد .قوه .واستعدات وفعلیتهای بظهور رسیده ..با تراز تعینهای خود .قابل رصد ومحاسبه میباشند. زمانی جرم وانرزی -پایا ومحاسبه طولی را دارا بود . و زمانی ماده جهان کیهانی را فراتر از سعه انرزیانپنداشته .ومعاصرین .با ماده حداقل فراترین انرزی وفعلیت را محاسبه نموده اند.حکمت عقلانی یک تناسب پایدار را در جهان طبیعیات .نه مجردات /ان عدمهای مفروض فعلی ساختار شناسان یا فیزیک والحیل که ناشناسا فعلیت رصد انرا به اینده موکول نموده اند. چوناننا پیداها اثار مصداقی وجودات فعلی را دارا نیستند واین بسیار منظرهای کثیر در جهانهای .پارا دوکس وشبیه نما -موازای -وبسان یک کلاف پر خمش .خمینههای هندسه بدون ماده .هیولانی فاقد ماده. وهزاران سوال فیزیکال بی پاسخ کیهان موجود بطول 93 میلیارد سال نوری کمیتی از محاذات مجهول .کدامین سو فوق .تحت .یمین یسار .کجایی موقیعیت حقیقی کیهان زمانمند موجود ./ مفروض هر موجود = زمانانموجود ..مفروض موجودات در زمانیات دهری ثابته .متغیر در این جهان بالذات -ز انسو متغییری = با ثابت کیهانی و ادراک بیشمار مصادیق وجودی وماهیتی فراتر از رصد فیزیکال معاصر . دور نیستانتصورات متقدمین برای تصرف سماوی .وتحقق فعلیانکه بدور از اذهان غیر مستعد بوده واستهزا در پی داشته .ولیکن مصداق یافته ..عقل در وازههای صعود دانش را گشوده تر از علوم معاصر میداند..یعنی خلاق هستی .شعور مطلق .ثابت غیر خدشه. خالق هستیها . انسان را فراتر از این خواهان است . پس تحقیق پزوه حکم نمیدهد ..حکم حقایق وجودی دائم در رصد .جهانیان وذی عقولان است . عقل باید .تا نماید راز هستیها .برون از اختفائ ..و خوش وزیبااندستور بایسته .خلاق.وجود. یستمعون القول فیتبعون احسن.
غزل سفر از عشق به عشق کردم دوشکجا یابم نشان از خانه اش ....طبیب دردی کشان میخانه اش ...خدا در جلوتش بنموده روی ....خدای من نشانم ده کوی .بیت او...........همیدانم .که این گویا زبانم .از .ذکر اوست ..... شهود .بصر دارم .که بینم .بذات ذرهها .....نمود .نور او ........شده .خاک جهان .قبرم .تنم.خاکی ....بپروازم .به عشق نور او .....چه شیرین شهدین است عهد وصل او......به جوف ذرهها بودم .ندایم کرد ....شدم روحی تحیر از ظهور او ......بدل .وجان .قلب .طی نمودم همه عمرم بیاد او.......یکی نقشش .گل احمد ص.....دگر رویش .رضای مرتضای ص.او .....چو ماندم در حیات .حسن.مجتبای ص او.......زدم اتش به هستی ایم .وجودم چون شرر پاره ......ز حاق جان و.فواد هستی ام . .....زدم بر گنبد مینا .همان دم که دیدم .حسینش ص را......گداخته .ذرههای جان .وروح من .....نمانده طاقتی بهرم مندک گشتم از لمعات انوار ش ......حسین جانم .حسین جانم .حسین جانم.ص.......نماز .وصلاه من .حیات .وفات من ......غم .شادی ..حباب هستی .هیچم .......فدای .یک نظر گاه جمال تو...... ز مادر شکوهها کردم ..ندارم طاقت داغش ......در این وادی پر هیجا شده دیده خونبارم ......حسینم ص کو .کجا بوسم نای پر خونش ......کجا بوسه زنم .سینه گلگونش......ایا مادر .تمام عمر میسوزم ندارم ذرهای ارام .......شدم ساکن بدشت نینوا مادر .حسین.ص گویم حسین.گویم....اسیرانیم اسیرانیم حسین ص .اطفال او......شود. اید بهنگام جان دادن .حسین ص من حسین ص من.
❤ عشقم برگرد❤ پارت ششمیا د قد رعنای تو .به دل .وجان افتاد .......تفتان.دشت وبلاو.سر بر سنان .شه عطشان افتاد.ص........دانی که چرا هر که دل دار شود .شاهی بگدایی .نظر باز .شود.........بدم بکربلایش ببرد وز خاک.خون خدا .شفایش بدهد......یوسف کمگشته ما .منزل خون خدا دارد .جای......فی صلاتهم دائمون ./الفاتحه الکتاب خصصت منی .علی.ص./...دل به حسین ص. ذوالفقار مولا دارد .او ....مهر ورزی .با منکسران ضعفائ دارد شاه......لحن سدید با ستم .بی.دینی.ضلال دارد .شاه.......انگه که ندای اسرافیل اید.نور .مهدی.ص.یکسره جهان.پاک.کند........شاهان بر افتند ..خدا .امامت مهدی ص اغاز کند....دراننفس که بمیریم در ارزوی تو باشیم ..یا یوسف عطشان کربلا ص.
تشییع هفتمین شهید مدافع سلامت نیروی زمینی ارتشیوسف کنعانه تویی ..هم گل ریحانه تویی ....مست.من از عاطر تو ...هست من از هستی تو......شاها ..بر مزهها بار .زنم .سر به رهت دار زنم ..کی به تو دلخواه فتد.....تاب .وقرارم برود .حال نزارم .برود .دل چو بدرگاه فتد.....شاها . کی به شبم ماه فتد .../یقین امام خدا تویی...بذات حق قسم .که عین شه کربلا ص تویی/
یادقد .رعنای تو .به دل وجان.افتاد..شهنشه.وجود.صتعداد صفحات : 0